سفر بندر
خیلی وقت بود می خواستیم بریم بندر پیش خاله های لیلی جون ،9بهمن تصمیم به سفر گرفتیم ولی لیلی به خاطر مدرسه اش مخالفت می کرد .بعد از کلی صحبت کردن مامان جون لیلابالاخره راضی شد و راهی سفر شدیم .لیلا جون هم با رسیدن به بندر دیگه همه چیز را فراموش کرده بود، ا لبته ناگفته نمونه تو راه کلی غر زد .الهی فدات بشم غر زدناتم دوست دارم.جاتون خالی خیلی خوش گذشت . جمعه هم موقع برگشت خاله فاطی و خاله لیلی هم همرامون بودن . ...
نویسنده :
مامان لیلی
13:23