من و گل دخترم لیلا

مدرسه ها وا شده

1391/7/2 12:37
نویسنده : مامان لیلی
487 بازدید
اشتراک گذاری

zibaاولین روز دبستان بازگرد!درسهای سال اول ساده بود!آب را بابا به سارا داده بود!

                    درس پند آموز روباه و خروس!روبه مکارودزد چاپلوس!با وجود سوز و سرمای شدید!

                ریز علی یپراهن از تن میدرید!تا درون نیمکت جامی شدیم!ما پر از تصمیم کبری میشدیم!

                             کاش میشد باز کوچک میشدیم!لا اقل یک روز کودک میشدیم!

                                     مهر بر همه بچه مدرسه ای های قدیمی مبارک

انگار همین دیروز بود که لیلای کوجولومو آماده می کردم برای رفتن به مهد کودک ای جونم .

خیلی دلهره داشت که  ازم جدا بشه  ولی خوب باید این کار را می کردم .حالا دیگه شش

 هفت سال  از اون موقع گذشته و لیلی کوچولو من حالا دیگه بزرگ و خانم شده  وخودش

 با اشتیاق میره مدرسه .

امروز روز اول  مهر روز شروع مدرسه ها بود ولیلی من هم شاد و خوشحال آماده برای رفتن به

 سرکلاس اونم کلاس پنجم .صبح با خوشحالی از خواب بیدار شد وصبحو نشو خوردومن هم براش

 اسفند دود کردم و از زیر قرآن ردش کردم  و رسوندمش مدرسه .سر کار همش فکرم پیش لیلی بود

چون روز اول زودتر تعطیل میشد با اینکه کلید خانه را بهش داده بودم ولی نگرلن بودم .چندین بار به خانه

 زنگ زدم ولی لیلی جواب نداده بود .نزدیکای ساعت ١ بود وقتی رسیدم دیدم نفسم جلوی در نشسته

 بله خانم خانما کلید خانه را گم کرده بودن و از ساعت ١١:٣٠ جلوی در خانه نشسته بودن

( الهی بمیرم) . 

 لیلا میگفت مامان ناراحت نباش من رفتم مسجد نزدیک خانه  یه کم دراز کشیدم تازه الان اومدم.

من هم که یه هدیه کوچیک برای روز اول مهر گرفته بودم بهش دادم و از دلش در آوردم

                              .                                   

 خدایا ازت ممنون و سپاسگزارم به خاطر همه خوبیهایت به خاطر همه مهربانیهایت به خاطر  این نعمت

بزرگ که به من و همسرم دادی  و نعمت سلامتی تادر زیباترین لحظه های زندگی کنارش باشیم و

 لحظه های زیبای بزرگ شدن او را ببینیم و لذت ببریم.خداوندا او را حفظ کن و به او سلامتی و

خوشبختی عطا کن .آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)