نوشته بابای لیلا
سلام دختر گلم ایشاالله تولدت برات مبارک و خجسته باشه ایشاا... صد سال به این سالها .میدونی ماه رمضان چند روز دیگه داره میاد باید ورودشو جشن بگیری چون امسال باید باهاش همراه باشی و تنهاش نذاری.آره عزیزم امسال تا میتونی باید روزه بگیری ،میدونم سخته روزام طولانیه ولی بدون خدا خودش کمک میکنه .میبوسمت موفق باشی ...
نویسنده :
مامان لیلی
0:54
اولین روزه
مهمانی خدا روز سوم ماه مبارک رمضان شد و دخملی من تصمیم گرفت یه روزه کامل بگیره روزای قبل هم میگرفت اما کله گنجشکی.با ذوق و شوق فراوان برای سحری بیدار شد و نماز صبح را هم خواند و خوابید تا ساعت ١ ظهر فرداش.با اینکه هوا گرم بود ولی باز جای شکرش باقی بود که لی لی جونم مدرسه نمی رفت و میتوانست راحت تا هر ساعتی می خواد بخوابه .نزدیکای اذان خیلی بی تاب شده بود من هم بهش می...
نویسنده :
مامان لیلی
0:41
سفر بندر
من و لیلی جونم چند وقت بود تصمیم داشتیم بریم بندر پیش خاله های لیلی با لاخره بعد از کلی دردسر بلیط قطار گیرمون اومدوبا مهدیه جون ویگانه جون یکشنبه18 تیر ماه راهی بندر شدیم و بابای لیلا را تنها گذاشتیم تو قطار کلی خندیدیمو خیلی خوش گذشت لیلا و یگانه هم کلی خوش گذروندن وقطاررا رو سرشون گذاشته بودن فردای اون روز ساعت 12 رسیدیم بندر و خاله لیلی اومد دنبالمون بادیدنش خیلی خوشحال شدیم.خلاصه تو بندر یه روز خانه خاله فاطی بودیم یه روز خانه خاله لیلی دوشب هم با خاله ها و عمو امیر وعمو علی رفتیم لب دریا آقا جون لیلا هم که از سفر مکه بر میگشتن با اومدنشون به بندر ما را حسابی خوشحال کردن آقاجون اومدن وخاله...
نویسنده :
مامان لیلی
19:12
روز پدر
حرف آخر را برایت می نویسم ای پدر با تو بودن را دوست دارم ای پدر &nbs...
نویسنده :
مامان لیلی
11:27
عکسهای لیلی جون در باغ ارم
بدون عنوان
تابستان لیلی
لیلی جونم تابستونشو شروع کرده حسابی خوش می گذرونه شبها که تا دیر وقت بیداره روزها هم تا ظهر خوابه.سه روز تو هفته هم میره کلاس شنا واسکیت نمیدانید چقدر لحظه شماری میکنه واسه رفتن به کلاساش.وقتی از کلاس بر میگرده تا یه ساعت یه ریز حرف می زنه وبرای من وباباش از حرکات جدیدی که یاد گرفته میگه.الهی قربونت برم .ایشاا...همیشه شادو سرحال باشی ...
نویسنده :
مامان لیلی
13:19
بدون عنوان
یکـــ نفـس عمیـق... چقـــدر دوستـــــــ دارم ــا خیــــال راحتــــــــــ ، یکــــــ نفـس عمیـق بکشـــم از بــوی آرامـــش وجــود تـــو...! . . دل نـوشتــه: یعنــــی میــــشه...؟! ...
نویسنده :
مامان لیلی
17:10
تعطیلات خرداد و سفر شیراز
با سلام بعد چند وقت نشستم و می خوام خاطرات دخترمو بنوسیم من و لیلا جون و بابای لیلا عصر پنج شنبه یعنی ١١خرداد راه افتادیم به طرف شیراز ساعتای ١٠ بود که رسیدیم آن شب توی هتل استراحت کردیم وفرداش اول رفتیم زیارت شاهچراغ وعصرش هم رفتیم باغ ارم وکلی عکس گرفتیم و کلی عکس از لیلی جونم گرفتم که حتما" وارد وبش میکنم خلاصه این چند روز حسابی از جاهای دیدنی (،رامگاه سعدی -حافظ-باغ پرندگان-بازار وکیل-باغ ارم) دیدن کردیم و جاتون خالی خیلی خوش گذشت.روز دوشنبه هم در برگشت از تخت جمشید ونقش رستم دیدن کردیم ولیلی جون هم که کتاب تاریخش را همراه خودش آورده بود وحسابی نقش رستم را برامون توضیح داد و دوشنبه شب خسته و کوفته رسیدیم خانه....
نویسنده :
مامان لیلی
16:21