تبریک پیشاپیش عید نوروز
تولد مامان جون لیلا
روز اول فروردین بعد از سال تحویل که جاتون خالی خیلی خوش گذشتو یه سفره هفت سین پهن کردیم که بیا وببین همچی توش بود سماور-سکه-ساندویچ-سس-ساعت- سینی. همگی رفتیم حرم وبعد از ظهر چون تولد مامان جون لیلا بود به بهانه خرید برای خودمون رفتیم بیرون و هدیه برای تولد مامان جون خریدیم و لیلا هم که خیلی خوشحال بود و کادو ها را زیر لباسش قایم کرده بود و می خواست خودش مامان جونش را غافلگیر کنه .اومدیم هتل ویه جشن کوچولوگرفتیم . &nbs...
نویسنده :
مامان لیلی
13:46
روز 29 آخر سال
سلام دوستان سال جدید را بهتون تبریک میگم امیدوارم سال بسیار خوبی را در پیش داشته باشیدما روز ٢٩ اسفند تصمیم گرفتیم بریم مشهد زیارت آقا امام رضا .مامان جون .آقا جون .دایی و خاله لیلا هم از تهران راه افتادن هوا خیلی سرد بود وهمش باد میومد .همون روز مشهد و شهرایاطرافش حسابی برف اومده بود ما هم که به شهر تربت حیدریه رسیدیم چون زنجیر چرخ نداشتیم مجبور شدیم شب را توی یه مدرسه بخوابیم .توی راه یه جا طوفان بود یه جا باران میومد یه جا برف میبارید مثل بازیهای کامپیوتری شده بود باید همه این مراحل را طی میکردیم تا به مشهد برسیم آقاجون لیلا هم که توی راه بودن نزدیک مشهد ماشینشون سر خورده بود واز جاده رفته بودن بیرون...
نویسنده :
مامان لیلی
13:39
بدون عنوان
دختر عزیزم عیدت مبارک با آرزوي 12 ماه شادي، 52 هفته پيروزي، 365 روز سلامتي، 8760 ساعت عشق، 525600 دقيقه برکت، 3153000 ثانيه دوستي. سال نو مبارک باد ...
نویسنده :
مامان لیلی
12:12
نقاشی وکاردستی لیلای گلم
لیلا جونم عاشق نقاشی کشیدن وکاردستی درست کردنه دیروز که از مدرسه اومد بعد از خوردن ناهار از ساعت ٣ نشست وشروع به درست کردن کاردستی کرد و تا ساعتای ٨ شب مشغول بود هر چی بهش میگفتم بزار بقیشو برایه وقت دیگه اصلا" گوش نمیکرد به حدی که دیگه کمردرد شده بود.خیلی تا حالا نقاشی کشیده ولی من تو دو تا از اون نقاشیاشو که خیلی دوست داره ویه کاردستی که درست کرده وارد وبلاگش میکنم تا یادگاری داشته باشه لیلا جونی عاشق عروسک کیتی و این نقاشی را روی بوم کشیده &nbs...
نویسنده :
مامان لیلی
11:56
عاشقتونم
روزهای آخر سال 90
این روزهای آخر سال حسابی خسته کننده بود همش مشغول کار بودم مدام لباس بشور و پهن کن خانه را جارو بزن آشپزخانه را بشور و تی بکش تازه دیشب هم با کمک بابای لیلی پرده هارا شستیمو تا آخرای شب مشغول اتو کردنشون بودیم وبعد اویزانشونکردیم تازه یه روز هم شیشه ها را تمیز کردیم ظرف شستن هم که کار همیشگی ماست خلاصه خیلی خسته شدم و نیاز به یه استراحت حسابی دارم.برای همه دوستان که این روزها را گذروندن آرزوی سلامتی و سال بسیار خوب وپر برکت میکنم .ممکنه دیگه نتوانم تا چند وقتی به وبلاگ سر بزنم پس تا سال دیگه خداحافظ من و دخترمو دم سال تحویل فراموش نکنید وحتما" برامون دعا کنید پیشاپیش عیدتون مبارک ...
نویسنده :
مامان لیلی
22:32
درد دلهای مامان
امروز خیلی دلم گرفته بود هوا هم مثل دل من ابری و گرفته بود که یهو تلویزیون هم آهنگی از مادر را پخشکرد من هم خیلی دلم هوای مامانم را کرده بود .با صدای این آهنگ اشک میریختم وبا خودم فکر میکردم آخه چرا الان نباید مامانم اینا اینجا باشن یا ما پیش اونا باشیم آخه چقدر دوری مگه ما تا کی زنده ایم...خدایاخودت روزی را برسون که همه کنار هم توی یه شهر زندگی کنیم و از بودن با هم لذت ببریم .نمیدانم شایدخدا این فاصله ها را ایجاد میکنه تا ما قدر هم را بیشتر بدانیم.خدا یا پدر و مادرم وخانواده ام را برام حفظ کن وروز به ...
نویسنده :
مامان لیلی
12:31