درد دلهای مامان
امروز خیلی دلم گرفته بود هوا هم مثل دل من ابری و گرفته بود که یهو تلویزیون هم آهنگی از مادر را
پخشکرد من هم خیلی دلم هوای مامانم را کرده بود .با صدای این آهنگ اشک میریختم وبا
خودم فکر میکردم آخه چرا الان نباید مامانم اینا اینجا باشن یا ما پیش اونا باشیم آخه چقدر دوری مگه ما
تا کی زنده ایم...خدایاخودت روزی را برسون که همه کنار هم توی یه شهر زندگی کنیم و از بودن با هم
لذت ببریم .نمیدانم شایدخدا این فاصله ها را ایجاد میکنه تا ما قدر هم را بیشتر بدانیم.خدا یا پدر و مادرم
وخانواده ام را برام حفظ کن وروز به روز علاقمون را نسبت به هم بیشتر ودلهامون را به هم نزدیکتر کن.آمین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی