روز 29 آخر سال
سلام دوستان سال جدید را بهتون تبریک میگم امیدوارم سال بسیار خوبی را در پیش داشته
باشیدما روز ٢٩ اسفند تصمیم گرفتیم بریم مشهد زیارت آقا امام رضا .مامان جون .آقا جون .دایی و خاله
لیلا هم از تهران راه افتادن هوا خیلی سرد بود وهمش باد میومد .همون روز مشهد و
شهرایاطرافش حسابی برف اومده بود ما هم که به شهر تربت حیدریه رسیدیم چون زنجیر چرخ نداشتیم
مجبور شدیم شب را توی یه مدرسه بخوابیم.توی راه یه جا طوفان بود یه جا باران میومد یه جا
برف میبارید مثل بازیهای کامپیوتری شده بود باید همه این مراحل را طی میکردیم تا به مشهد برسیم
آقاجون لیلا هم که توی راه بودن نزدیک مشهد ماشینشون سر خورده بود واز جاده رفته بودن بیرون خدا
خیلی بهشون رحم کرده بود.خلاصه بعد از همه این سختیها وقتی رسیدیم مشهد وهمه همدیگه را
سالم وسلامت میدیدیم خیلی خوشحال بودیم ولی خاله لیلا خیلی ناراحت بود چون عمو امیر
که همون روز پرواز داشت پروازش لغو شد.خاله فاطمه و عمو علی هم به خاطر فوت بابا بزرگ
علی نتوانستن بیان.همه پراکنده بودیم ولی بازم چای شکرش باقیه که همه سالم وسلامتنامیدوارم همگی امسال سال خوب و پر برکتی براشون باشه واز خدا براشون بهترینها را آرزو
میکنم. دوستون دارم یه دنیا